عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

پاییز


 :: فراتر از عشق ::

در آستانه پاییز یکهِزارُسیصدونودُیک . . .

= : = := : = := : = := : = := : = := : =

و چشمانم چه تلخِ تلخ دوباره پاییز را به تماشا خواهد نشست ...


دلتنگ توام عزیز دلم

http://s3.picofile.com/file/7424536341/87654432.gif

دلتنگ توام عزیز دلم

http://s3.picofile.com/file/7479098816/faratareshgh_poemHead.gif

به این جمله نمی اندیشم که مرا دوست نمی داری ،

با همین صدای گرفته تا لب مرگ برایت می خوانم با بی قراری ...

باورم کنی یا نه فرقی به حال عاشق من ندارد ، دوستت دارم ختم کلام من است

به جای همه گل ها تو بخند ، این آرزوی من است ....

این نهایت عشق من است ، من برایت می میرم ، برایت شمع می شوم و می سوزم ....

بی قراری نکن ، از روزهای سخت نترس ، مثل همیشه با توام ، به یاد تو زنده ام همنفسم

از وقتی رفته ای خورشید عشقم هرگز رنگ غروب را ندیده ،

لحظه ای بدون یاد تو ساحل وجودم را موجی آرام ننشسته

دلتنگ توام عزیز دلم ...

کجایی که دلم برایت به اندازه مروارید دریاها کوچک شده است

به اندازه تمام غصه های عالم ماتم زده و به دنبال مرهمی به جز تو نبوده است

تا مثل گذشته لبخند روی لب داشته باشی و آرام بخش طوفانی شوی

که ویران کرده این کلبه عشق ،

و از دشت آرزوهای تو چیده همه شقایق ....

من هر چه هستم با تو می مانم ،

هر چه باشم بی عشق نمی میرم ،

دلتنگ لبخندهای عاشقانه توام ، مثل اشک روی گونه های مهربان تو جاری شده ام .....


با همین صدای گرفته تا لب مرگ برایت می خوانم!  باورم کنی یا نه فرقی به حال عاشق من ندارد ، دوستت دارم ختم کلام من است  این نهایت عشق من است ، من برایت می میرم ، برایت شمع می شوم می سوزم .... شوی  که ویران کرده این کلبه عشق ،  و از دشت آرزوهای تو چیده همه شقایق ....
©

  نـویسنده »»» شـهرام دانش

کپی برداری فقط با ذکر نام نویسنده بلامانع است!



باورم کن

http://s3.picofile.com/file/7424536341/87654432.gif

باورم کن

http://s3.picofile.com/file/7479098816/faratareshgh_poemHead.gif
نه شب سیاه است برایم نه روز سپید ،

شب و روزم رنگ تو دارد ، رنگ مهربانی خورشید!

عزیزترینی برایم ، نه از دوست داشتن می دانستم نه از عشق

وقتی به دنیای تو پا گذاشتم دنیای من زیر و رو شد از عشق

از تو به عشق رسیدم ، برگشتم به خودم ، عاشق شدم و دوباره از خودم به دنیای رنگین تو رسیدم

نمی دانم چه رازی در تو است که مرا وابسته به تو کرده ، که قلبم در قلب تو لانه کرده ...

اگر می دانستم راز عشق تو را شاید آرام می گرفتم ،

بلکه چشمانم را لحظه ای می بستم و در رویای تو به تو می رسیدم...

برای عشق مقدسم انتهایی نمی بینم ، اسم دیگرم را دیوانه می نامم!

مرا دیوانه صدا کن ، عشق تو انتهایی ندارد خودت را بی انتها خطاب کن

اسمش را هرچه می خواهی بگذار .... نه دروغ است نه هوس در میان ،

نفسهای سینه ام برایت تنگ می شوند تمام شب و روز از اشتیاقی سوزان

باورم کن ....

باورم کن و نگذار به حال من بخندند و این دیوانگی را ،

به آب و آتش زدنم را و پرپر شدنم را یک عشق عبث صدا بزنند

قلبم را به قلبت نزدیک بدان ، دستانم را میان دستهای کوچکت بفشار با عشق ،

و آرامش را به من هدیه کن ، دوباره باورم کن

و در این دقایق سخت دلتنگی مرا به عشق و خودت را به من برگردان


اگر می دانستم راز عشق تو را شاید آرام می گرفتم ،  بلکه چشمانم را لحظه ای می بستم و در رویای تو به تو می رسیدم...  برای عشق مقدسم انتهایی نمی بینم ، اسم دیگرم را دیوانه می نامم!  مرا دیوانه صدا کن ، عشق تو انتهایی ندارد خودت را بی انتها خطاب کن  اسمش را هرچه می خواهی بگذار ....  ،
©

  نـویسنده »»» شـهرام دانش

کپی برداری فقط با ذکر نام نویسنده بلامانع است!