چه آسان، از عشق من می گذری...
حس قشنگ رویاهایم چه زود رفت از نگاهم،
ساحل پرتلاطم عشقم چه زود خالی شد از موج عاشقیم،
آری چقدر این دل مجنون تو شده، گویی سراپا دیوانه شده!
این دل پُر تپشم، پُر از همهمه شده.. انگار که شکسته شده!
ببَر مرا ای ساحل بی موج، ببر تا غرق دریا شوم، از زندگی رها شوم...
ببَر تا که آسوده بخوابم، به خدا هوای گریه دارم
تو مرا آزردی، بال و پَر شکسته از دورها فقط تماشایم کردی!
چگونه این دل مجنونِ مرا ببین تو چه ساده آزردی، از بس که بی وفا شده ای...
ندیدی عشق پاکم را ، گمشدنم در خلوت دلم را،
به خدا آسان نگیر دل بستنم به تو را ، در حسرتم می گذاری بی چون و چرا!
درست است که همه می گویند از عشق لیلی و مجنون قصه ها،
اما تو نگذاشتی بیافرینیم قصه ای دگر را...
تو چه آسان از عشق من می گذری، بی دریغ از محبتِ کوتاهی!
خیالی نیست؛ همه بی وفا شده اند، تو هم بی وفا باش،
دلم بازیچه شده، گلویم پُر از بغض گریه گشته...
می شکنم بغضم را ... رها می شوم به جایی که دل نمی شکنند!
آنجا که سرزمین محبت است؛ آنجا که برایم جایی راحت است...
©
نویسنده ❣ شهرام دانش
Writen By Shahram Danesh