به داشتنت می بالم

تو رایحه خوش گل نسترنی ، گلی که همه روز و شبم عطرش پیچیده در اطرافم
بدون هیچ اندوه و غمی بلکه شاید هم مست شده باشم نازنینم!
قلبت وسعت بی انتهای محبت دارد، عشق می آورد ، زندگی می آفریند
سرمای دستم همه به یکسر می رود زمانی که آن دو دست گرم و لطیفت را
با عشق تمام می فشارد ، به وجود پُر مهر تو می بالد ...
چه زیباست که تو تنها نیاز منی ، تنها عشق من در این زندگی هستی
تنها همدم من ، بهانه من از نفس نفس زدنم ،
نمی شود حتی تصور کنم گرفتار سرنوشتی بدون تو می شوم ،
نه! ... این حرف را نزن دریای عشقم طوفانی می شود از غم!
نگاهت پیام عشق می دهد ، حضور مهربان تو کنارم احساسی فراتر از عشق
تقدیم به سراپا نیازمندی مثل من می کند ...
من به داشتن همنفسی ، غمخواری و دل گرفتاری مثل تو می بالم
دلت گرفتار من است منم دلم به این زندگی خوش است ...
ستاره های آسمان شبم با تمام وجود می درخشند ، پرتویی از
نور چشمهای نازنین توست این همه روشنایی که در وجودشان موج می زند...
می بالم به چنین عشق عمیقم، چنان اشتیاقی دارم که قصد پرواز می زند به سرم!
بفشار دست سردم را و گرمایی به آن بده ، آتشین کن عشق خوابیده در قلبم را
دریای بی کران احساسات درونم را مواج کن تا همین موج ها لحظه ای
عشق ما را به ساحلی بکشاند که آرام آرام باشد ، تنها تو باشی و من ،
هیچ غیر ما نباشد آنجا همان دم ...
کنارم ببینمت ، خوابم تعبیر شود و
کنار همان دریای خروشان ،با تمام اشتیاق بوسه ای بر
گونه هایت بزنم ای عشق ابدی این جان...
تقدیمت کنم صدها واژه بی بهانه، هزاران دکلمه عاشقانه
و همانجا نقاشی کنم لحظه ای که به عشق من چشمهایت را می بندی
و در کنارم غرق رویای شیرین عاشقی می شوی ...


©
نـویسنده ❣ شـهرام دانش
Written By Shahram Danesh
وبــلاگ ❣ فراتر از عـشق
FaratarEshgh.Blogsky.Com