تنهایم عزیزم!![]() با اولین نگاهت دلم را بردی و گرفتار چشمهای معصومت کردی مرا از خودم گرفتی و تمام هستی ام به چشمانت گره خورد دلم را اسیر خود ساختی ، خزان دلم را شستی و بهار زندگی تقدیمم کردی تقویم سال هایمان را با رنگ سبز عشق نقاشی کردی ، تصویری از دستهای پاک خود را در آن نقش بستی با بودنت مرا نیز به بودن راضی کردی ، رسم وفاداری را به من تو آموختی می خواهم دوباره عهدمان را تجدید کنم اما اینبار با قاب عکس شکسته ی بدون تو! آری ، تنها مانده ام با دقیقه های سنگین نبودنت که نمی دانم چرا تمام نمی شوند؟! ... در کنارم نیستی، حال مرا نداری ، تپشهای تند سینه ام را نمی شنوی تا ببینی سراسر زندگی ام عزا گرفته و لحظه ها برایم سخت دلگیر شده است ... ای کاش که پشت دیوارهای بلند کوچه پس کوچه ها مرا به انتظارت نمی گذاشتی که بنشینم و سکوت کنم خودم را شکسته ترین دلسپرده دنیا ببینم! کاش تنهایم نمی گذاشتی، مرا اسیر غم نمی ساختی ، نفسهای آرام بخشت را از من دریغ نمی کردی وقتی به خیال تو چشمهایم بسته می شود امواج محبت تو بر ساحل ناآرام دلم می نشیند و از تمام تو همین افسوس خوردن برای بوسه بر پیشانی مهربانت سهم من می ماند ، کاش کنارم می ماندی تا ثانیه ها موافق ما بچرخند تا عاشقانه تر و بیشتر از هر زمان دیگری فریاد بزنم عزیزم عاشقت هستم و مثل همیشه بعد از خدا تو را می پرستم ![]() © نـویسنده »»» شـهرام دانش کپی برداری فقط با ذکر نام نویسنده بلامانع است! |
تصویر عشق![]() دستان مهربان تو گرمابخش است ، اندازه اش وصف پذیر نیست ، پهنایش همان سرزمین پاک نفسهای تو است .... هر لحظه چشمانم بی تاب تو می شوند و شور دیدن چهره ماه تو را دارند عشق شیرین است به شرط اینکه آن عشق فقط به نام تو باشد ، قلبم با عشق تو کلید خورده است ، چرا که اسرار قصر وجودم با لبهای تو فاش می شوند .... با تو تا آخر این راه ، تا آخرین لحظه های نفسم هستم ، پاهایم می لرزد از سختی ولی با تو مثل کوه استوار هستم، با همان چشم بی تاب سختی راه را می روم به عشقمان قسم که قدم هایم را محال است کج کنم ، یک طرف من ، آن سوی این هدف تو ، ذهن من درگیر رویای شیرین تو .... بی خیال نمی شوم از تو ، تو هم ثانیه شماری می کنی تا رها شوی از بغضی که می شود سد راه تو ... همیشه می بالم به این تساوی از عشق که برقرار است در سرنوشت ما عشق بهانه است تا ما را به هم برساند دو نفر که آغاز و پایان هم هستند ... بهانه ایست تا آغاز را به انتهایش برساند ، آغازش تو ، انتهایش را شریک هم هستیم پس من و تو با هم ، تا هیچگاه حق شریکت را پایمال نکنی و می دانم سهمی که داری دور نمی اندازی... تو آغاز و پایان این راه می شوی و کنار من می مانی ، و من باور می کنم که عاشقم ، عاشق کسی که بدجور شیفته اش شده ام کسی که نگاهش همان تصویر عشق من است .. ![]() © نـویسنده »»» شـهرام دانش کپی برداری فقط با ذکر نام نویسنده بلامانع است! |
قرار بود همیشه کنار هم باشیم ،
©
نـویسنده »» شـهرام دانش
کپی برداری فقط با ذکر نام نویسنده بلامانع است!