عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

حس غریب!



                                               حس غریب! 


چه حس غریبی ، گویی  می خواهی از من بگریزی!


شاید برایت تکراری شده ام ، این گونه نگو که همین دم می میرم!


گویی که عشقت سرد شده ، یا شایدم عشقی نبوده بین ما ،


می آزاری به خدا این دل نازکم را !


با خود زمزمه می کنم عزیز دلم را ، انگار که قصه می خوانم سراپا !


چرا آزرده خاطرم می کنی ، از عاشقی زده ام می کنی؟!


نمی توانم دوریت را ببینیم ، وقتی که نیستی تو عزیزم ،


سراپا مست و دیوانه ام ، حیف می کنی نیایی  پیشم ،


حس غریبی دارم در این ظلمت شب ، سردی بی قید و شرط ...


 انگار که ترانه رفتن می خوانی ، دفتر عشقم را به آتش می کشی ،


این واژه ها برای توست ، چرا پرت می کنی با اینکه حرف دل مجنون توست!؟


حس غریبی دارم ، خدایا از تو کمک می خواهم...


خدای من؛ تو خودت مرا عاشقم کردی ، معشوقم را به من هدیه کردی...


ببین چقدر بی وفا شده ، حس غریب برایم کلید زده شده!



تنهاییِ گذشته ام را ، دو چندان کرده ...




©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh


وفادارم بمان...



  وفادارم بمان!


امروز  خیالت بد جور به سرم زده  ، سرم از درد ترکیده...!


می خواهم بگویم وفادار باش ، هر زمان خواستی بی خیال من مباش ،


می خواهم بگویم عشقت را از سر راه نیاورده ام که هر زمان بری از یادم ،


 تو آمدی و با خودت برایم یک عالمه امید آوردی ..


 آمدی مرا از تنهایی  و زندگی سرد و دردناکم درآوردی ،


آمدی و با خودت امید و عشق آوردی ،


بی خیال من مباش ، وفادارم باش!


نمی خواهم بازیچه شوم ، با احساساتم غرق دریا شوم..


گفتم قلبم مال خود توست ، نگفتم هر زمان که خواستی بازیچه توست !


 وفادار بمان نازنینم ، این را از عمق وجودم، بازگو می کنم ،


هوای پرواز در سر دارم


می دانم رهایم نمی کنی ، ولی حس عجیبی دارم در این خلوت و تنهایی ،


نمی خواهم لحظه ای در قلبت باشم و  بعد فراموش شوم ...


نمی خواهم آن کسی شوم که عادی شده برای تو!


وفادار بمان ، صدای قلبم صادقانه می گوید که دوستت می دارد


برای عشقت وفادار و عاشق می ماند ...





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh


چه آسان، از عشق من می گذری...



چه آسان، از عشق من می گذری...



حس قشنگ رویاهایم چه زود رفت از نگاهم،

ساحل پرتلاطم عشقم چه زود خالی شد از موج عاشقیم،

آری چقدر این دل مجنون تو شده، گویی سراپا دیوانه شده!

این دل پُر تپشم، پُر از همهمه شده.. انگار که شکسته شده!

ببَر مرا ای ساحل بی موج، ببر تا غرق دریا شوم، از زندگی رها شوم...

ببَر تا که آسوده بخوابم، به خدا هوای گریه دارم

تو مرا آزردی، بال و پَر شکسته از دورها فقط تماشایم کردی!

چگونه این دل مجنونِ مرا ببین تو چه ساده آزردی، از بس که بی وفا شده ای...

ندیدی عشق پاکم را ، گمشدنم در خلوت دلم را،

به خدا آسان نگیر دل بستنم به تو را ، در حسرتم می گذاری بی چون و چرا!

درست است که همه می گویند از عشق لیلی و مجنون قصه ها،

اما تو نگذاشتی بیافرینیم قصه ای دگر را...

تو چه آسان از عشق من می گذری، بی دریغ از محبتِ کوتاهی!

خیالی نیست؛ همه بی وفا شده اند، تو هم بی وفا باش،

دلم بازیچه شده، گلویم پُر از بغض گریه گشته...

می شکنم بغضم را ... رها می شوم به جایی که دل نمی شکنند!

آنجا که سرزمین محبت است؛  آنجا که برایم جایی راحت است...





©

نویسنده شهرام دانش

Writen By  Shahram Danesh