عشق ؛ فراتر از عشق
عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتاعشق ؛ فراتر از عشق
عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتادر کنار تو
در کنار تو
کنارم هستی و دیگر آرزویی در دل ندارم!
اینک تمام فکر و خیالم را درگیر آغوش گرم و مهربان تو کرده ام ،
سالهای سال بود تو را گم کرده بودم ، حالا که به تو رسیده ام ،
هیچ اندوه و حسرتی از گذشتۀ تنهایی و در به دری در دلم ندارم ،
کسی به خوشبختی خودم در این عالم نیست ببینم ...
نگاهم فقط به تو بود ، فکرم مشغول همنفس همیشگی بود
حالا که آمده ای و در کنارت چشم به غروب خورشید دوخته ام ،
خیالی نیست ، غروب هر چه بخواهد بر دریای عشقمان بتابد ،
ما کنار همیم و از هر چه بوی خیانت و جدایی می دهد دور شده ایم
کسی نمی تواند تو را از من بگیرد ، و مرا بی تو در این دنیای بی رحم به حال تنهایی گرفتار سازد ....
وقتی کنارت می توانم بمانم،
بیش از عشق، مدیون همه وفاداری های تو هستم
می دانم لایق این همه محبت و مهربانی نیستم
اگر بمیرم و دوباره به این دنیا بازگردم ، باز نام عشق تو را در سینه ام حک می کنم
باز همان مرد عاشقی خواهم بود که به پای آمدنت گونه هایش خیس ،
با وجود تمام سختی ها یک لحظه هم نا امید و دلسرد نیست!
عشق من ، از صمیم قلبم همیشه و بدون بهانه تو را می ستایم
به دنبال نفسهای گرمت رهسپار جاده خوشبختی ها می شویم
تو پادشاه قصر طلایی قلب پرتپش من ، من نیز نگهبان این دروازه می شوم
در کنار تو سیاهی ها روشن جلوه می کند
بخت و اقبال به نفع ما ، دائم چشمک می زند ..
اینک تمام فکر و خیالم را درگیر آغوش گرم و مهربان تو کرده ام ،
سالهای سال بود تو را گم کرده بودم ، حالا که به تو رسیده ام ،
هیچ اندوه و حسرتی از گذشتۀ تنهایی و در به دری در دلم ندارم ،
کسی به خوشبختی خودم در این عالم نیست ببینم ...
نگاهم فقط به تو بود ، فکرم مشغول همنفس همیشگی بود
حالا که آمده ای و در کنارت چشم به غروب خورشید دوخته ام ،
خیالی نیست ، غروب هر چه بخواهد بر دریای عشقمان بتابد ،
ما کنار همیم و از هر چه بوی خیانت و جدایی می دهد دور شده ایم
کسی نمی تواند تو را از من بگیرد ، و مرا بی تو در این دنیای بی رحم به حال تنهایی گرفتار سازد ....
وقتی کنارت می توانم بمانم،
بیش از عشق، مدیون همه وفاداری های تو هستم
می دانم لایق این همه محبت و مهربانی نیستم
اگر بمیرم و دوباره به این دنیا بازگردم ، باز نام عشق تو را در سینه ام حک می کنم
باز همان مرد عاشقی خواهم بود که به پای آمدنت گونه هایش خیس ،
با وجود تمام سختی ها یک لحظه هم نا امید و دلسرد نیست!
عشق من ، از صمیم قلبم همیشه و بدون بهانه تو را می ستایم
به دنبال نفسهای گرمت رهسپار جاده خوشبختی ها می شویم
تو پادشاه قصر طلایی قلب پرتپش من ، من نیز نگهبان این دروازه می شوم
در کنار تو سیاهی ها روشن جلوه می کند
بخت و اقبال به نفع ما ، دائم چشمک می زند ..
©
نـویسنده متن ❣ شـهرام دانش
وبــلاگ منتشر شده ❣ فراتر از عـشق
FaratarEshgh.Blogsky.Com
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد