عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

عشق ؛ فراتر از عشق

عشق فراتر از عشق متنهای عاشقانه تصاویر عاشقانه داستان عاشقانه دلتنگی ها عشق بی همتا

کابوس

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif

کابوس

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif


انگار مسافری که چشم به جاده ها دوخته بود ،

و پا روی ماندن گذاشته بود ،

 پس از سالها دوری دوباره به آغوشم بازگشته ؛

بوی عطرت همه جا را پیچیده ،

دور تا دور شهر مثل حلقه ای آویزانت شده

عزیزتر از جان عاشقم ، بیدارتر از پرنده ای که آواز می خواند کنار پنجره ام

با اینکه این فاصله بین من و تو جدایی انداخته بود ،

اما دلم همیشه به پای آمدنت صبور بود

آن قدر صبر کردم تا بغض رویید گلویم ،

آن چنان در انتظارت شمردم تا تمام شد فرصتم ؛

دوباره آمدی و از روزهای بی فردا نجات دادی مرا

آمدی و از خواب کابوس و وحشت بیدار کردی این تن خسته را

ای تنها معبدِ عشق من ، هیچ عابری را از دروازه به داخل راهی نکن ،

تا فرجام این عشق با من بمان ، قلب مرا دست به دست نچرخان

با من همپا و همقدم به راه بیا تا قلبهای عاشقمان را از تمام سختی ها عبور دهیم

برسیم به قله های خوشبختیِ محال ، هم صدا بخوانیم آهنگ دلنشینِ وصال ؛


http://s3.picofile.com/file/7453178709/kabous.jpg
http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com

آواری از عشق

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif

آواری از عشق

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif


در این سرمای سرد عاشقی ، در حصار قفسی تنگ اسیر شده ام

ای کسی که مرا نمی خواهی ، به عشق داشتنت دل به دریا زده ام ،

هنوز تو را در بی کرانه های زندگی گم کرده ام
...

میدانم مرا نمی خواهی ،

میدانم به هوای بودن من ستاره ها را نمی شماری ،

مدتی است که مرا به حال خودم رها کرده ای ، دیگر مرا نمی شناسی ،

می دانم شبهایت را آسوده به صبح فردا می رسانی
....

 نفسهای سینه ام با هر بار شمارش تنگتر می شود

و بی قرار از رفتنت همچنان در قفسی تنگ ناله می کند

غنچه عشق در هیچ کجایی از قلب سردم بعد از تو نمی شکفد

خسته ام از این فاصله های دور که هیچگاه مرا به تو نمی رساند

دلم گرفته در این بغض نفسگیر ، پرم شکسته چون پرنده ای گرفتار و اسیر

چقدر به انتظارت بنشینم ای کسی که مرا به خودش وابسته کرد،؟

تا کی دل عاشقم را فریب دهم ، امروز را به فردا ، فردا نیز مثل همه روزها
...

کاش یک لحظه به جای من بودی ، با حال من زندگی می کردی

تا بفهمی درد یک عاشق چه اندازه رنگ بغض و حسرت دارد ،

بوی شمیم باران و محبت می دهد
....

کاش قطره ای عشق در وجودت میچکید

آن زمان شاید دلت به درد می آمد از این عشق نفرین شده

آواری از عشق که مدتهاست از رفتنت روی زندگی من خراب شده ؛
http://s3.picofile.com/file/7452408602/avari_az_eshgh.jpg
http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com

ساده رفتی ، ساده شکستی

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif

ساده رفتی ، ساده شکستی

http://s1.picofile.com/file/7449482903/1b861254db.gif

چشمهای خیسم باورشان شده که دیگر چشمی نیست به اعماقش عاشقانه خیره باشد،

دوران من و تو به سر آمد ، همه آن روزها خاطره شد ..

اکنون هیچ کدام از آن لحظات که هر دم تنم را می لرزاند نمی تواند مرهم زخم باشد
 
گونه ها را خیس اشک کردم به امید آنکه شاید دل هواییت دوباره عاشقم شود

شاید پر پروازت شکستنی شود ، از آشیانه دلم فراری نباشد
 
ولی انگار باید باور کنم نه در قلبت جای دارم نه در رویاهایت ، تو دیگر نیستی...

آری ! همیشه رسم عشق همین بوده که دلها را محکوم به حبث ابد کند

اینبار هم به نفع کسی بود که دلش هوای سنگینی کرد ،

کاش می توانستم به خوابهایی که با خیال آسوده قدم می گذاری بیایم

به تمام بی وفایی هایت سلامی دوباره دهم و بگویم چگونه شبها را آسوده می خوابد!؟

قلب شکسته ام هنوز احساسش سنگین نشده ،

سبک و ساده ولی با بغضی سنگین گوشه ای خلوت می کند تا تنهای تنها بماند

دیگر خاطره های تلخ گذشته را مرور نخواهم کرد ، رو به غروب خیره خواهم ماند

شکایت می کنم از بهار ، از بهار عشق که مرا به چشمهای تو رساند

برگهای بهار دلت خیلی زودتر خشکید و زیر پای خودت خرد شد

خیال می کردم با بهاری که بوی عطر تو را می دهد قرینه ای ،

یک طرفِ عشقِ بین ما ، با هزار آرزو در دل نشسته ای

ولی دل ساده من همه چیز را مثل خودش ساده پنداشت ،

در راه داشتنت هر چه داشت و نداشت ، کم نگذاشت

مثل داستانی تلخ و سرد لبریز از شکایتم

از گلایه پر شده ام ، اقیانوسی از تلاطمم

نگاهت را از من گرفتی ، در حالی که چشمهایت محو این همه سادگی ،

ساده رفتی ، ساده دلی را آواره کردی، احساس عشق را ارزانتر از هر کجای دیگر فروختی

غروری از جنس شیشه را با بی وفایی هر چه تمام شکستی!!


http://s3.picofile.com/file/7451876769/sadeh_rafti.jpg

http://s1.picofile.com/file/7349006234/faratareshgh_blogsky_s007.gif

©

  نـویسنده متن شـهرام دانش

وبــلاگ منتشر شده فراتر از عـشق

FaratarEshgh.Blogsky.Com